درام

19 results
Order by

ممه لرزون

خلاصه : من همیشه فکر میکردم که دستای لرزونم به جای یه مریضی یا یه نفرین یه موهبتن. شخصیت اصلی یوجون می‌تونه از لرزشش توی جاهای مختلف بدنش استفاده کنه که اون از این استفاده می‌کنه تا زنا رو راضی کنه!

30 Chapters

عشق گیاهی

خلاصه: “حمام ویوا” یک چشمه آب گرم طبیعی در یک روستای آرام روستایی است که از نسل ها به نسل گذشته منتقل شده است. جینیو که حمام را از پدربزرگش گرفته است، خود را مسئول اداره آن با کمک سجونگ، همسایه و تنها کارمندش می بیند. همانطور که آنها با هم حمام را تمیز می کنند، به طور تصادفی با یک دسته از گیاهان مرموز و یک کتاب راهنمای داروهای گیاهی روبرو می شوند. رایحه مست کننده و حمام گیاهان سبز فضای بین این دو را به هم می زند.

71 Chapters

نظافتچی کص

خلاصه : به لطف ارتباطات مادرش، “جونهو” شغلی جدیدی در یک شرکت نظافت پیدا کرد و شروع به کار برای مادر و دختری کرد که به آن‌ها علاقه داشت. مجذوب جذابیت ساده و طبیعی مادر شد و به او نزدیک شد…

«من با پسری هم‌سن دخترم… این کار را کردم…»

30 Chapters

شب وحشی

من می‌توانم به تو کمک کنم تا به هر چیزی که می‌خواهی تبدیل شوی. چه چیزی را بیشتر آرزو می‌کنی؟” او در حالی که موهایش را از پیشانی‌اش کنار می‌زد، با صدایی مهربان پرسید. “واقعا فکر کردی من کسی را به صمیمیتی که با تو داشته باشم، در آغوش می‌گیرم؟” خجالت‌زده نگاهش را دور کرد و دست‌هایش را به هم فشرد تا سفیدی در آنها نمایان شود. “حتی فکرهایت هم احمقانه است. تو به خوبی از هویت من آگاهی…” “بله، می‌دانم.” “پس بگو. من کی هستم؟” دستی که در حال بازی با موهایش بود، به آرامی از کنار چانه‌اش عبور کرد و به گلویش رسید. با آزمایش قدرتش، به آرامی فشار بیشتری وارد کرد و او را وادار به نگاه کردن به خود کرد. وقتی او را با گردن بلند کرد تا پاشنه‌هایش کمی از زمین بلند شود، نفسش به شدت دردناک شد. “من هم سرنوشت خواهرت را در دست دارم.” او توانست درد در چشمانش را ببیند؛ چیزی در درون او شکسته بود. چشمانش که روزی مانند آسمان پرستاره شب بودند، حالا هیچ ستاره‌ای در خود نداشتند. وقتی نور چشمانش را در حال محو شدن دید، دستانش را شل کرد و دیگر سعی نمی‌کرد از او فرار کند. او به‌طور غریزی این را می‌دانست. این حس که شبیه خیس شدن در آب گرم بود، قطعاً همان چیزی بود که او هوس کرده بود. بله، این واقعاً هوس بود. پس از پذیرفتن احساساتش، شروع به آرزوی تصاحب تمام دنیای او کرد. “اگر نتوانم تو را داشته باشم، همه چیز را نابود می‌کنم.”

66 Chapters

کص های ناب فوتبالی

روزی، الهه‌ای در مقابل “هونگ مین‌جون” ظاهر شد، کسی که عاشق فوتبال بود و بیشتر از هرکس دیگری برای رسیدن به رؤیایش تلاش می‌کرد، اما به‌دلیل پیشرفت کند و ظاهر نامناسبش از دیگران عقب می‌افتاد.

الهه گفت: «من الهه فوتبال هستم، آرزویت را به من بگو.»

مین‌جون پاسخ داد: «کــ.ــوص میخوام .»

از آن روز به بعد، زندگی عادی مین‌جون به کلی تغییر کرد.

21 Chapters

صاحب خونه

یک کارگر نیمه وقت باکره فروشگاه رفاه، یون هیوک، که با برنده شدن در لوتو، در زندگی روزمره خود یک پول بادآورده را تجربه می کند!

20 Chapters